موفقیت سینمای ایران در خارج از مرزها با فیلم دونده در سال ١٩٨٥ آغاز شد. این فیلم در تمام کشورها به نمایش گذاشته می شود و در اغلب جشنواره های سینمایی موفق به اخذ جایزه می گردد . در مدت دو سال حدود بیست فیلم دیگر نیز با همین اقبال رو برو می شوند.
تناقض همچنان ادامه دارد؛ زیرا این فیلمها تصویر ایده آلی از ایران ارائه نمی دهند، با این حال دولت از پخش آنها حمایت می کند، به این امید که تصویر جمهوری اسلامی را در دنیا ترمیم کند و این تناقض تا جایی پیش می رود که بعضی از این فیلمها در ایران ممنوع می شوند، ولی مقامات با نمایش آن در خارج موافقت می کنند. ٦٠ تا ٧٠ فیلم ، در سال، ساخته می شود. موفقیت سینمای ایران ، در سال ١٩٩٧به اوج خود می رسد؛ چون فیلم " طعم گیلاس " جایزه نخل طلایی جشنواره کن را به دست می آورد. این موج توفیق بین المللی موجب می شود که تعدادی از سینما گران جوان موفقیت های برق آسایی به دست آوردند. مثل بهمن قبادی که با اولین فیلم بلند خود " زمانی برای مستی اسب ها" جایزه دوربین طلایی کان را به دست می آورد و یا" سمیرا مخملباف" که فیلم "سیب" را در هیجده سالگی درسال ١٩٩٨ کارگردانی می کند.
اما برای این توفیق علت واحدی وجود ندارد و بخشی از آن بر پایه های چندان مطمئنی استوار نیست. این موفقیت ها همانقدر به دلیل کیفیت واقعی این فیلم هاست که به علت مد سینمای ایران در غرب وموقعیت جغرافیایی- سیاسی این کشور در خاور میانه.
اگر قبادی تا این حد مورد توجه تماشاچیان اروپایی قرارمی گیرد، به علت کرد بودن او نیز هست . واگر فیلم " تخته سیاه" به اخذ جایزه نائل می شود ، به این دلیل نیز هست که در کردستان فیلمبرداری شده و کارگردانش سمیرا مخملباف دختری جوان وزیبااست . بنابر این حق داریم از خود بپرسیم آیا این توفیق، مستقیما به شرایط کشور وابسته نیست ؟ و روزی که اوضاع ایران بهبود یابد، آیا تماشاچیان و منتقدین غربی این سینما را همچنان دنبال خواهند کرد؟
متن کامل